- بنا نهادن
- بنیان گذاشتن، پی افکندن
معنی بنا نهادن - جستجوی لغت در جدول جو
- بنا نهادن
- بنیادنهادن، بنیان نهادن
- بنا نهادن
- ساختمان کردن، بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نهادن بند بر گردن و دست و مانند آن غل و زنجیر و قید نهادن بر
قیمت نهادن قیمت کردن تعیین بها کردن
بنا نهادن
بنا نهادن
بنیاد نهادن بنا نهادن بنا کردن
شالده نهادن تاء سیس، بنا کردن
فرو گرفتن بار از وسیله حمل و نهادن آن در جایی، زادن زاییدن
نهادن، گذاشتن، در میان گذاشتن
شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
نهادن، گذاشتن، برجا گذاشتن، قرار دادن چیزی در جایی
پیمودن اندازه گرفتن
اسم گذاشتن تسمیه: (واین مجموعه رالباب الالباب نام نهاد)، نام باقی گذاشتن نام نیک یافتن
قدم گذاشتن عازم شدن، آغاز کردن
گذاشتن
دل نهادن، تن دادن